افسردگی وضعیتی همانطور که از اسمش پیداست بر اثر یک اتفاق ناخوشایند مثل از دست دادن یک شخص عزیز، ضربه روحی وروانی، بیماری جسمی، از دست دادن کار و . . . عارض می‌شود. در بیشتر موارد با تغییر شرایط، افسردگی بهبود می‌یابد اما اگر علائم آن ادامه پیدا کند رفته رفته به افسردگی مزمن تبدیل می‌شود. در این مقاله علائم افسردگی وضعیتی و راههای مقابله با آن آورده شده است.
افسردگی وضعیتی نوعی از افسردگی است که بعد از یک اتفاق اضطراب آور پدیدار می‌شود. در ویرایش دوم کتاب راهنمای آماری و تشخیص اختلالات روانی از آن به عنوان اختلال وضعیتی زودگذر و گذرا یاد شده است و با کلمه اختلال سازگاری در جلد چهارم DSM جایگزین شده است و در جلد پنجم به بیماری پاسخی به اضطراب تغییر نام یافته است. بهر حال افسردگی وضعیتی نوعی افسردگی است که در پاسخ به یک عامل اضطراب آور مشخص و یا یک تغییر اساسی در زندگی که منجر به تنش عاطفی یا فیزیکی می‌شود رخ می‌دهد.
افسردگی وضعیتی با حالت ناخوشایندی که بعد از یک اتفاق ناگوار ایجاد می‌شود، مشخص می‌شود که این افسردگی نباید با افسردگی بالینی یا اختلال افسرده‌خویی (با شدتی کمتر از افسردگی بالینی ) اشتباه شود. در این نوع از افسردگی علائم فیزیکی و رفتاری در طی سه ماه بهبود می‌یابند و این علائم نباید به بیماریهای دیگر ربط داده شوند.
عوامل مؤثر : عواملی که می‌توانند باعث ایجاد افسردگی وضعیتی شوند عبارتند از :

- از دست دادن شخص عزیز
- مشکلات اقتصادی
- ضربات روحی و حوادث ناگوار مثل تصادف
- ابتلا به بیماری سخت
- شاهد بلایای طبیعی ویا جرم و جنایت بودن
- اختلافات خانوادگی
- طلاق
- تغییرات زندگی مثل ازدواج، تولد فرزند

همچنین باید متذکر شد که همیشه عوامل منفی منجر به این نوع افسردگی نمی‌شوند و اتفاقات مثبتی چون عقد و یا خرید خانه نیز می‌توانند عوامل استرس‌زا و ایجاد ‌کننده افسردگی باشند.

علائم افسردگی وضعیتی :

هر قشری از افراد می‌توانند به این نوع افسردگی دچار شوند که ویژگی‌ها و علائم آن در کودکان، نوجوانان و افراد بالغ می‌تواند متفاوت باشد. کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان از خود علائم رفتاری بروز می‌دهند. اگرچه عموماً از دست دادن یک شخص منجر به ناراحتی می‌شود اما در این نوع اختلال علائم حادتر می‌شود.
علائمی که می‌تواند بروز کنند به قرار زیر است :

- تحریک پذیری و زودرنجی
- عصبیت، ناآرامی، بی‌قراری
- احساس ناامیدی
- احساس پوچی و بی‌ارزشی
- احساس بی‌کسی
- حالت گریه داشتن
- اندوه
- خستگی، فقدان انرژی
- عدم تمرکز
- عدم قاطعیت
- از دست دادن علاقه
- مشکلات خواب
- تغییرات اشتها
- کناره گرفتن از خانواده و دوستان

علائم این نوع افسردگی در کودکان و نوجوانان به صورت زیر بروز می‌کند :

در حالت افسردگی

- ناراحتی
- گریه
- احساس ناامیدی

در حالت اضطراب و تنش

- ناآرامی، عصبانیت
- نگرانی
- ترس از جدایی از وابستگی‌ها

در هر دو حالت ترکیبی از علائم گفته شده می‌تواند مشاهده شود.

در حالت اختلال رفتاری

- تجاوز به حقوق دیگران
- هنجارشکنی و هتک قوانین اجتماعی

در حالت اختلال رفتاری و عاطفی، مجموعه‌ای از علائم ذکر شده در سه حالت بالا می‌تواند مشاهده شود.

در حالت عمومی

- کناره‌گیری اجتماعی
- خودداری از انجام فعالیتها و مسئولیتها

بعضی از علائم رفتاری این نوع حالت عبارتند از:

- دعوا
- رانندگی بی‌ملاحظه
- قبوض پرداخت نشده
- دوری از خانواده و دوستان
- عملکرد ضعیف در مدرسه یا کار
- فرار از مدرسه یا کار
- ویران‌گری یا تخریب اموال عمومی

افسردگی وضعیتی در مقایسه با افسردگی بالینی :

براساس راهنمای اختلالات روانی، در صورت بروز 5 مورد از علائم 9 گانه زیر به مدت دو هفته به این نوع افسردگی دچار هستید :

- حالت ناراحتی، افسردگی
- بی‌رغبتی به فعالیتهای روزانه
- تغییر در اشتها
- تغییرات وزنی چشمگیر
- تغییر خواب ( بی‌خوابی، پرخوابی )
- بی‌قراری و یا کندی روانی – حرکتی
- خستگی
- عدم تمرکز یا ناتوانی در فکر کردن
- افکار خودکشی

افراد دچار شده، باید حالت افسردگی یا بی‌رغبتی به تمام امور زندگی را تجربه کنند و زندگی عادی افراد دچار اختلال شده باشد.

این علائم نباید به بیماریهای دیگر ربط داده شوند.

افسردگی بالینی می‌تواند به عدم توازن شیمیایی در مغز مربوط شود. در هر زمان، فرد می تواند از لحاظ ژنتیکی مستعد افسردگی باشد. هم چنین افسردگی می‌تواند نشانه‌ای از اختلال ذهنی یا روانی باشد و یا بر اثر یک اتفاق یا تجربه ناگوار ایجاد شود.
فرد مبتلا به افسردگی وضعیتی نباید تمام حالات ذکر شده را تجربه کند. هم چنین با حل مشکل و یا کنار آمدن فرد با شرایط، علائم مذکور رفع خواهند شد؛ معمولاً در طی 6 ماه بهبودی حاصل می‌شود. اگر فرد مبتلا به مدت طولانی درگیر عامل تنش‌زا باشد، روند بهبودی طول خواهد کشید.

تشخیص :

برای تشخیص، آزمایشاتی انجام می‌شود. درکنار آزمایشات جسمانی، پرونده پزشکی بیمار نیز بررسی می‌شود و هم چنین از لحاظ روانی ارزیابی می‌شود تا از عدم ابتلا به اختلال نگرانی، افسردگی بالینی و اختلال روحی مطمئن شوند. درآخر روانشناسان، علائم بیمار را با علائم گفته شده به دقت مقایسه می‌کنند تا ببینند با بیماری تطبیق دارد یا نه؟

درمان :

روانشناسان بررسی می‌کنند که ببینند آیا علائم بیش از دو هفته طول کشیده و فرد در انجام امور زندگی خود با اختلال مواجه شده، در این صورت به بیماری دچار شده است. اگر عوامل تنش‌زا یکی بعد از دیگری ظاهر شوند، شرایط سخت‌تر شده و بیماری به نوع حاد ویا افسردگی بالینی تبدیل می‌شود و به فرد اجازه بازیابی حالت روانی و سازگاری نمی‌دهد. میزان شیوع افسردگی وضعیتی از افسردگی عمومی بیشتر است چون استرس و تنش بخشی از زندگی ما شده است و ما همه روزه با اتفاقات ناگوار و تنش‌زا رو‌به‌رو می‌شویم. اگرچه سعی می‌کنیم با این اتفاقات کنار بیاییم، اما اگر علائم ادامه یابند ممکن است به نشانه‌های افسردگی بالینی و حاد تبدیل شوند.

روان درمانی :

اگرچه دارو درمانی تا حدودی باعث کم کردن علائم افسردگی می‌شود اما روان درمانی به فرد کمک می‌کند تا از این حالت رها شده و به حالت اول باز گردد. همان طور که افسردگی وضعیتی زمان زیادی طول نمی‌کشد، طول دوره روان درمانی هم زیاد نیست. صحبت با مشاوره مؤثر بوده و بازگو نکردن و انباشته کردن احساسات باعث بدتر شدن اوضاع می‌شود. در طی جلسه مشاوره، روانشناس به بیمار کمک می‌کند تا عامل استرس‌زا را تشخیص داده و در صورت امکان آن را حذف کند و یا راههای مقابله با آن را پیدا کند. هم چنین او به فرد بیمار کمک می‌کند تا با عامل استرس‌زا به گونه‌ای دیگر برخورد کند و اثر آن عامل را کاهش دهد، با احساسات خود کنار بیاید و از روشهای نامعقول و غیر منطقی نظیر مصرف مواد و . . . استفاده نکند. فرد ممکن است به دلیل افسردگی از خانواده و دوستان خود دور شده باشد که این مسائل، وضعیت او را وخیم‌تر می‌کند به همین علت روانشناس در ایجاد روابط پایدار و معقول به او کمک می‌کند.

دارو درمانی :

دارو، درمان قطعی برای اختلالات سازگاری نیست. اگر علائم شدید باشد، دارو برای کم کردن این علائم می‌تواند تجویز شود. در برخی موارد پزشکان داروهایی نظیر بازدارنده سروتونین (SSRISs)، ضد افسردگی (ICAs) یا بازدارنده‌های مونو آمین اکسیدی (MAOIs) را تجویز می‌کنند. این داروها در صورتی تجویز می‌شوند که فرد با روشهای دیگر درمان نشود.
اگرچه درمان با روش شناختی و رفتاری، تبدیل افکار و عواطف منفی به مثبت و دارو درمانی می‌تواند خیلی مؤثر باشد اما حمایت از طرف خانواده و دوستان نیز قابل ملاحظه است. ملحق شدن به جمع دوستانه و درمان با کمک خانواده به فرد بیمار، در غلبه بر افسردگی وضعیتی بسیار کمک می‌کند. افراد خانواده و دوستان به فرد مورد نظر باید کمک کنند تا احساسات خود را بروز دهد، او را حمایت کنند و مشتاقانه به او گوش فرا دهند. آنها باید به او کمک کنند تا با کمبوها و احساسات خود بر اثر حادثه ناگوار، کنار بیاید و آنچه در توانش است برای بهبود حال خود انجام دهد. ورزش کردن، داشتن رژیم غذایی، خواب کافی، دنبال کردن فعالیت مورد علاقه و سپری کردن اوقاتی با خانواده ودوستان باعث افزایش حس ارزشمندی فرد می‌شود.